فیک کوک [ظلم] پارت ۲
ا/ت
سوار ماشین شدم خودم رانندگی کردم اخه حوصلم سر رفته بود حرکت کردم
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
رسیدم فرودگاه از ماشین پیاده شدم دادم چمدون هامو بیارن دوتا بادیگارد عم کنارم داشتن میومدن سر اینکه اگه برم کره تنهاام و کسی اونجانیست خیلی ناراحت بودم که یهو چشمم افتاد به لیو دیدم با لبخندو ذوق دوید سمتم و محکم بغلم کرد منم بغلش کردم و گفتم :تو اینجا چیکار میکنی
لیو :خیلی نامردی می خواستی منو ول کنی بری من که جز تو کسیو ندارم
ا/ت:چشمم خورد به چمدون های لیو گفتم توهم میای
لیو :پس چی فکر کردی تورو تنها میزارم
نویسنده
لیو و ا/ت محکم همو بغل کردن و با ذوق روی صندلی فرودگاه نشستن و منتظر موندن
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ا/ت
ساعت دیگه ۱۰ شده بود وقت رفتن بود کارهای لازم رو انجام دادیم و سوار هواپیما شدیم لیو یکم استرس داشت اخه اولین بارش بود که سوار هواپیما میشد دستمو گذاشت رو دستش و اب دادم بهش که یکم بهتر شدم هواپیما حرکت کرد
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
نویسنده
از هواپیما پیاده شدیم بادیگاردها در ون ماشکی رو باز کردن چمدونهارو داخل ماشین گذاشتن و ا/ت و لیو سوار شدن
سوار ماشین شدم خودم رانندگی کردم اخه حوصلم سر رفته بود حرکت کردم
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
رسیدم فرودگاه از ماشین پیاده شدم دادم چمدون هامو بیارن دوتا بادیگارد عم کنارم داشتن میومدن سر اینکه اگه برم کره تنهاام و کسی اونجانیست خیلی ناراحت بودم که یهو چشمم افتاد به لیو دیدم با لبخندو ذوق دوید سمتم و محکم بغلم کرد منم بغلش کردم و گفتم :تو اینجا چیکار میکنی
لیو :خیلی نامردی می خواستی منو ول کنی بری من که جز تو کسیو ندارم
ا/ت:چشمم خورد به چمدون های لیو گفتم توهم میای
لیو :پس چی فکر کردی تورو تنها میزارم
نویسنده
لیو و ا/ت محکم همو بغل کردن و با ذوق روی صندلی فرودگاه نشستن و منتظر موندن
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ا/ت
ساعت دیگه ۱۰ شده بود وقت رفتن بود کارهای لازم رو انجام دادیم و سوار هواپیما شدیم لیو یکم استرس داشت اخه اولین بارش بود که سوار هواپیما میشد دستمو گذاشت رو دستش و اب دادم بهش که یکم بهتر شدم هواپیما حرکت کرد
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
نویسنده
از هواپیما پیاده شدیم بادیگاردها در ون ماشکی رو باز کردن چمدونهارو داخل ماشین گذاشتن و ا/ت و لیو سوار شدن
۸.۲k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.